× 8 صفحه مولانا معنی کردم امروز! به درخواست کسی. اما جالبیش این بود که سر از فیزیک هستی درآوردم و مغزم باد کرد! چی میزدن که اینقدر فاز میداده دمشون گرم :) ولی جدا از شوخی، واقعاً خیلی سخته آدم اینقدر از مغزش کار بکشه. همون بهتر که بذاری خوشگل و آکبند بمونه اون گوشه. خیلی هم زیبا.
× شاید فکر کنید یکی از سختترین قسمتهای روزهای کرونایی، خونه موندنِ برون گراهائیه که نمیتونن خونه موندن رو تحمل کنن؛ ولی نه!
سخت تر از اون، برای درون گراهائیه که تو خونه آرامش داشتن قبل از اینکه اون دستهی اول، مجبور به موندن و بهم زدن آرامش خودشون و اونها بشن!
میگن یه طوطی و کلاغ رو با هم انداختن تو قفس. کلاغ بیچاره ساکت بود، و طوطی هی غر میزد که بختِ بدِ منو ببین با این سیاهِ بی ریخت افتادم تو یه وجب جا. آخرش صدای کلاغه در اومد که "دادا، دست من نیست و گرنه منم حال نمیکنم صبح تا شب یکی تو روم فحش بده! دیگه ببین من چقدر بدبختم گیر گنددماغی مثل تو افتادم!"
× سرم درد میکنه. برم سعی کنم بخوابم.